جدایی و بازگشت. . . داستانی که خیلی ها با آن آشنا هستند. تجربه ای تلخ و شیرین، پر از پشیمانی، امید و سوال. در این پست، خلاصه ای از تجربیات کاربران نی نی سایت در مورد بازگشت نامزد بعد از جدایی را با شما به اشتراک می گذاریم. شاید این تجربیات به شما هم کمک کند.

این موارد، گلچینی از 19 تجربه مختلف در این زمینه هستند:

• ✳️بعد از سه ماه برگشت و گفت اشتباه کرده. الان دو ساله ازدواج کردیم و خیلی خوشبختیم.



• ✳️شش ماه جدا بودیم. خیلی دلم براش تنگ شده بود، اونم همینطور. برگشتیم و نامزدیمون محکم تر شد.



• ✳️یه سال رفت و با یکی دیگه بود. بعدش اومد گفت منو میخواد. قبول نکردم، اعتمادم از بین رفته بود.
• ✳️بعد از یه هفته برگشت! فهمید بدون من نمیتونه. خیلی بچه گانه بود ولی خوشحالم که برگشت.
• ✳️دو ماه قهر بودیم، نه زنگی نه پیامی. یه دفعه اومد دم خونه. هنوزم نفهمیدم چی شد که برگشت.
• ✳️بهش گفتم برو دیگه نمیخوامت. ولی بعد دو ماه خودش اومد معذرت خواهی کرد.
• ✳️بعد از یه ماه فهمیدم باردارم. بهش گفتم، برگشت و پای اشتباهش ایستاد.
• ✳️خانواده ها مخالف بودن. بعد از نه ماه خودش اومد با خانوادم حرف زد و راضیشون کرد.
• ✳️خیلی مغرور بود. بعد از چهار ماه بهم پیام داد و گفت دلش تنگ شده.
• ✳️دوستش باهام تماس گرفت و گفت پشیمونه. خودم رفتم دیدمش و دوباره شروع کردیم.
• ✳️سر یه سوء تفاهم جدا شدیم. بعد از یه هفته همه چی حل شد و برگشتیم.
• ✳️بعد از سه ماه فهمیدم یه بیماری داره و نیاز به حمایت من داره. برگشتم پیشش.
• ✳️بعد از یه سال اومد گفت فهمیده من بهترین انتخاب زندگیش بودم. دیر شده بود.
• ✳️بعد از دو ماه برگشت و گفت خانوادش اونو مجبور کردن جدا شه. باور نکردم.
• ✳️من ولش کردم، بعد از یه ماه اومد التماس میکرد برگردم. نرفتم.
• ✳️رفت سربازی، بعد از یه ماه اومد مرخصی و گفت نمیتونه بدون من ادامه بده.
• ✳️بعد از شش ماه فهمیدم با یکی دیگه نامزد کرده. دیگه تموم شد.
• ✳️یه پیام داد و گفت دلم برات تنگ شده. جواب ندادم. غرورم اجازه نداد.
• ✳️بعد از سه ماه اومد گفت میخواد دوباره امتحان کنیم. یه فرصت دیگه بهش دادم.

همانطور که می بینید، تجربیات بسیار متفاوت هستند. هیچ فرمول جادویی برای بازگشت وجود ندارد و نتیجه هر رابطه، بسته به شرایط خاص آن و تصمیمات طرفین تعیین می شود.

تصمیم گیری در مورد بازگشت یا عدم بازگشت به رابطه، یک تصمیم شخصی و بسیار مهم است. حتماً با دقت و با در نظر گرفتن تمام جوانب، در این مورد تصمیم بگیرید.

وقتی نامزدم بعد از جدایی برگشت: ۱۹ تجربه نی نی سایتی

۱. شوک اولیه و بلاتکلیفی

اولش باورم نمیشد. بعد از اون همه بحث و دعوا، چطور دوباره برگشته؟ حس میکردم دارم خواب میبینم. ذهنم پر از سوال بود. چرا برگشته؟ آیا واقعا پشیمونه؟ آیا میتونیم دوباره به هم اعتماد کنیم؟نمیدونستم خوشحال باشم یا بترسم. ته دلم یه حسی بود که میگفت این بار هم ممکنه همون آش و همون کاسه باشه. احساس گیجی و سردرگمی داشتم. نمیدونستم چه تصمیمی درسته. دوست داشتم کسی بود که بهم میگفت چیکار کنم، اما میدونستم این تصمیمیه که فقط خودم باید بگیرم. تمام خاطرات خوب و بد با هم جلوی چشمم رژه میرفتن. دلم میخواست زمان به عقب برگرده و هیچ وقت این اتفاق نیفتاده بود.

۲. بررسی دلایل جدایی

نشستم و تمام دلایل جداییمون رو دوباره مرور کردم. چه چیزهایی باعث شده بود به این نقطه برسیم؟مشکلات اصلیمون چی بود؟ آیا این مشکلات قابل حل شدن هستن؟فهمیدم که هر دومون اشتباهاتی داشتیم، اما آیا هر دومون حاضریم برای جبران این اشتباهات تلاش کنیم؟آیا اون به اشتباهاتش پی برده؟ آیا من به اشتباهاتم پی بردم؟به این نتیجه رسیدم که اگه میخوایم دوباره با هم باشیم، باید اول از همه این مشکلات رو حل کنیم. اگه مشکلات ریشه ای حل نشن، دوباره همون اتفاقات تکرار میشن. باید یه گفتگوی جدی و با صداقت داشته باشیم.

۳. گفتگو با نامزد سابق

باهاش قرار گذاشتم و صحبت کردیم. سعی کردم آروم و منطقی باشم. ازش پرسیدم چرا برگشته و چه تغییراتی در خودش دیده؟بهش گفتم که هنوز بهش فکر میکنم، اما ترس از تکرار گذشته اذیتم میکنه. ازش خواستم که با صداقت باهام صحبت کنه و هیچ چیزی رو پنهون نکنه. اون هم از پشیمونیش گفت و اینکه دلش برام تنگ شده بوده. گفت که تو این مدت خیلی فکر کرده و به اشتباهاتش پی برده. اما من هنوز مطمئن نبودم که میتونم بهش اعتماد کنم.

۴. شک و تردیدهای فراوان

با اینکه دلم میخواست بهش اعتماد کنم، اما شک و تردید امونم رو بریده بود. نمیتونستم باور کنم که همه چیز به همین راحتی حل شده. میترسیدم که دوباره همون آدم سابق بشه و منو آزار بده. وسوسه میشدم که بهش فرصت دوباره بدم، اما از طرفی هم میترسیدم از تصمیمی که میگیرم پشیمون بشم. هر چقدر بیشتر فکر میکردم، بیشتر گیج میشدم. انگار یه جنگ تمام عیار توی ذهنم به پا شده بود. آیا این شک و تردیدها طبیعیه؟

۵. کمک گرفتن از مشاور

تصمیم گرفتم از یه مشاور کمک بگیرم. به نظر میرسید تنها راه حل منطقی همین باشه. مشاور به حرفام گوش داد و بهم کمک کرد تا احساساتم رو بهتر درک کنم. بهم گفت که قبل از هر تصمیمی، باید مطمئن بشم که هر دومون آمادگی لازم برای شروع دوباره رو داریم. مشاور گفت که باید ببینیم آیا هر دومون تغییر کردیم یا نه. مشاور تاکید کرد که نباید تحت تاثیر احساسات تصمیم بگیرم. مشاور بهم چند تا تمرین داد تا بتونم با شک و تردیدهام کنار بیام. به نظرم کمک گرفتن از مشاور بهترین کاری بود که میتونستم انجام بدم.

۶. بررسی تغییرات رفتاری نامزد

سعی کردم رفتارهای نامزدم رو زیر نظر بگیرم و ببینم آیا واقعا تغییر کرده یا نه. آیا هنوز همون اخلاق های بد رو داره؟ آیا هنوز همون حرف ها رو میزنه؟آیا به حرفام گوش میده؟ آیا به نظراتم احترام میذاره؟متوجه شدم که یه سری تغییرات کوچیک کرده، اما هنوز خیلی راه مونده. باید ببینم آیا این تغییرات پایدار هستن یا فقط یه نمایشه؟زمان بهترین قاضیه. باید صبر کنم و ببینم چی میشه.

۷. تعیین مرزها و انتظارات جدید

تصمیم گرفتم مرزها و انتظارات جدیدی رو برای رابطه مون تعیین کنم. بهش گفتم که دیگه حاضر نیستم رفتارهای توهین آمیز و بی احترامی رو تحمل کنم. ازش خواستم که بیشتر بهم توجه کنه و به احساساتم اهمیت بده. بهش گفتم که اگه میخواد با من باشه، باید به این مرزها احترام بذاره. اون هم قبول کرد که به مرزها و انتظارات جدید احترام بذاره. امیدوارم که بتونه به قولش عمل کنه. تعیین مرزها خیلی مهمه.

۸. تست کردن رابطه

تصمیم گرفتم یه مدت رابطه مون رو به اصطلاح “تست” کنم. ببینم آیا میتونیم دوباره با هم کنار بیایم؟ آیا میتونیم دوباره به هم اعتماد کنیم؟سعی کردم خیلی زود تصمیم نگیرم و اجازه بدم زمان همه چیز رو مشخص کنه. تو این مدت سعی کردم بیشتر باهاش وقت بگذرونم و ببینم آیا واقعا خوشحالم یا نه. دیدم که هنوز هم لحظات خوبی با هم داریم، اما هنوز هم یه سری مشکلات کوچیک وجود داره. تست کردن رابطه خیلی مهمه. باید ببینیم آیا میتونیم مشکلات رو با هم حل کنیم یا نه.

۹. صحبت با خانواده و دوستان

با خانواده و دوستانم در مورد برگشت نامزدم صحبت کردم. نظراتشون خیلی برام مهم بود. بعضی از اونها مخالف بودن و میگفتن نباید بهش فرصت دوباره بدم. بعضی از اونها هم میگفتن اگه واقعا تغییر کرده، چرا که نه؟به هر حال، من تصمیم گرفتم به حرف دلم گوش کنم و تصمیمی بگیرم که خودم فکر میکنم درسته. صحبت با خانواده و دوستان میتونه کمک کننده باشه.

۱۰. تمرکز بر روی خود

تصمیم گرفتم بیشتر روی خودم تمرکز کنم و به نیازهای خودم اهمیت بدم. به کلاس های مورد علاقم رفتم، با دوستام وقت گذروندم و سعی کردم از زندگیم لذت ببرم. فهمیدم که نباید همه زندگیم رو وقف یه نفر کنم. من هم حق دارم که شاد باشم و از زندگیم لذت ببرم. تمرکز بر روی خود خیلی مهمه. نباید خودتون رو فراموش کنید. اگه خودتون رو دوست نداشته باشید، چطور میتونید کسی رو دوست داشته باشید؟

۱۱. بررسی احساسات واقعی

یه زمانی رو صرف کردم تا احساسات واقعیم رو بررسی کنم. آیا واقعا هنوز بهش علاقه دارم؟ یا فقط از تنهایی میترسم؟آیا میتونم بدون اون خوشحال باشم؟به این نتیجه رسیدم که هنوز بهش علاقه دارم، اما دیگه حاضر نیستم هر چیزی رو تحمل کنم. من لایق یه رابطه سالم و شاد هستم. بررسی احساسات واقعی خیلی مهمه. نباید با خودتون دروغ بگید.

۱۲. تجربه سکوت و تنهایی

یه زمانی رو به خودم اختصاص دادم تا در سکوت و تنهایی فکر کنم. به این فکر کردم که اگه اون تو زندگیم نبود، زندگیم چطور میشد؟آیا میتونستم بدون اون خوشحال باشم؟به این نتیجه رسیدم که میتونستم، اما دلم نمیخواست. من میخواستم با اون باشم، اما فقط در صورتی که اون هم منو بخواد. تجربه سکوت و تنهایی خیلی مهمه. میتونه بهتون کمک کنه تا تصمیم درست رو بگیرید.

۱۳. دیدن زندگی بدون او

سعی کردم تصور کنم که اگه باهاش ازدواج نکنم، زندگیم چطور میشه. آیا حسرت میخورم؟ آیا پشیمون میشم؟به این نتیجه رسیدم که اگه باهاش ازدواج کنم و بعد پشیمون بشم، خیلی بدتره تا اینکه اصلا ازدواج نکنم. دیدن زندگی بدون او خیلی مهمه. میتونه بهتون کمک کنه تا تصمیم درستی بگیرید.

۱۴. در نظر گرفتن آینده

به آینده رابطمون فکر کردم. آیا میتونیم یه زندگی شاد و موفق با هم داشته باشیم؟آیا میتونیم بچه دار بشیم و یه خانواده خوب تشکیل بدیم؟به این نتیجه رسیدم که اگه هر دومون تلاش کنیم، میتونیم. در نظر گرفتن آینده خیلی مهمه. نباید فقط به امروز فکر کنید.

۱۵. اهمیت دادن به ارزش‌های شخصی

به ارزش های شخصیم فکر کردم و اینکه آیا اون به این ارزش ها احترام میذاره یا نه. آیا اون به اعتقادات مذهبی من احترام میذاره؟آیا اون به خانواده من احترام میذاره؟به این نتیجه رسیدم که اگه اون به ارزش های من احترام نذاره، نمیتونیم با هم خوشبخت بشیم. اهمیت دادن به ارزش های شخصی خیلی مهمه. نباید از ارزش هاتون کوتاه بیاید.

۱۶. رها کردن توقعات غیرمنطقی

سعی کردم توقعات غیرمنطقیم رو رها کنم. هیچ کس کامل نیست و همه اشتباه میکنن. من هم اشتباهاتی دارم و اون هم اشتباهاتی داره. مهم اینه که هر دومون سعی کنیم اشتباهاتمون رو جبران کنیم. رها کردن توقعات غیرمنطقی خیلی مهمه. نباید انتظار داشته باشید که طرف مقابلتون همیشه بی نقص باشه.

۱۷. بخشیدن خود و او

سعی کردم خودم و اونو ببخشم. بخشش کلید رهایی از گذشته است. اگه نتونم خودمو ببخشم، نمیتونم به جلو حرکت کنم. اگه نتونم اونو ببخشم، همیشه یه حس تلخی تو دلم باقی میمونه. بخشیدن خود و او خیلی مهمه. باید یاد بگیریم که اشتباهات گذشته رو فراموش کنیم و به آینده نگاه کنیم.

۱۸. باور به شانس دوباره

تصمیم گرفتم به شانس دوباره باور داشته باشم. شاید این یه فرصت دوباره برای من و اون باشه تا یه زندگی شاد و موفق با هم داشته باشیم. شاید این بار بتونیم اشتباهات گذشته رو تکرار نکنیم. باور به شانس دوباره خیلی مهمه. نباید ناامید بشید.

۱۹. تصمیم نهایی

بعد از کلی فکر کردن و مشورت کردن، تصمیم نهاییم رو گرفتم. تصمیمی که فکر میکنم برای من بهترینه. تصمیمی که با تمام وجودم ازش دفاع میکنم. تصمیمی که زندگیم رو تغییر میده. تصمیم گیری نهایی خیلی مهمه. باید به تصمیمی که میگیرید ایمان داشته باشید.